قصه ی اعتماد

 

می گویند در ایام خیلی دور، یک فرشته از آسمان به زمین فرستاده شد تا ببیند بچه قورباغه و بچه گنجشک چرا خوشحال نیستند.

فرشته، اول به بچه قورباغه رو کرد و پرسید: خب عزیزم، بگو ببینم مشکل چیست؟".

بچه قورباغه گفت: من ناراحتم چون یک جفت پا ندارم".

فرشته در حالی که چوب جادویش را از جیب کتش درمی آورد پرسید: همین؟"، و قبل از این که بچه قورباغه جوابی به او بدهد یک جفت پا به او هدیه کرد، بچه قورباغه در حالی که دو پای قوی اش را برانداز می کرد گفت: این خیلی خوبه، به نظرم بهتره دو تا دست هم به من بدهی که بتوانم بجهم". فرشته با چوب جادویش یک جفت دست به قورباغه داد. قورباغه از خوشحالی گفت قور و جهید و رفت.

فرشته به بچه گنجشک رو کرد که در سکوت به او نگاه می کرد. گفت: خب عزیزم، بگو چه می خواهی؟".

_ من صدا می خواهم". فرشته با سوال به او نگاه می کرد پس بچه گنجشک در مورد خواسته اش بیشتر توضیح داد: همه ی پرنده ها آواز می خوانند، کبوتر، فاخته، بلبل و مرغ مینا، اما گنجشک فقط می گوید جیک. من می خواهم آواز بخوانم تا دل همه را شاد کنم". بچه گنجشک بعد از این صحبت ها مودبتر از قبل ایستاد و قلبش محکم به سینه می کوبید و در انتظار بود.

فرشته گفت: من نمی توانم به تو آواز هدیه بدهم"، اما قبل از این که چشمان بچه گنجشک پر شود از اشک ادامه داد: من می توانم به تو پرواز هدیه بدهم". فرشته بچه گنجشک را در دستانش گرفت و به آسمان پرتاب کرد، بچه گنجشک شروع کرد به پرواز کردن، از روی درخت ها، از زیر ابرها، از بالای ساختمان ها عبور و باز هم پرواز کرد. آن قدر پرواز کرد که خسته شد و بر زمین نشست، آن گاه شروع کرد به بازیگوشی با بقیه گنجشک ها و جیک جیک کردن. آن قدر خوشحال شده بود که از بازیگوشی سیر نمی شد. قورباغه هم همچنان از خوشحالی قور قور می کرد و دل کسانی که از نزدیک خانه اش می گذشتند از شنیدن صدای او شاد می شد، همان طور که کسانی که جیک جیک گنجشک ها را می شنیدند شاد می شدند.

                                عاطر(مهرنوش ولی زیبایی،94)

 

مقاله ای از دکتر محمد جعفر محجوب

قصه ای از پروین اعتصامی

قصه2

قصه1

بچه ,گنجشک ,قورباغه ,فرشته ,جیک ,ها ,بچه گنجشک ,بچه قورباغه ,به او ,می کرد ,یک جفت

مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

مرکز آزمونها seyyedmohammadjavadhosseini تیلدا رایانه مد و استايل داستان من تجربه‌ی زیسته کارفيکسر شهر شبکه شـــیــریــن زبــانــی هــا lasmod